loading...
آرزوها
حسام رمضانی بازدید : 228 سه شنبه 08 تیر 1389 نظرات (0)

 

 

 

 

به زندانبان و زندان فخر ارزان گرد میگردد

اسیران را یکی از زخم دل لاترد میگردد

 

ز کوی می فروشان ناقه ی مستی نمی آید

چو بر خمارسوزنده سراسر درد میگردد

 

شبی از پشت تنهایی ز آن مستی کفرانه

دل هر زن به دامان هزاران مرد میگردد

 

غباری کز دل کعبه به دامان شرف میزد

چو یک عقبت پی راه سراسر سرد میگردد

 

به نفرین پیمبر شد شراب و آتش وراهش

به کفران پیمبرها خدایی  ترد میگردد

 

چو برمیراث جنگ ازخون سرسرنیزده مردی شد

چو روز آخر پیمان شکن پیمان به رد گردد

 

ازل آخر به ما آید چو یک تصویر پنهانی

قیامت خوف میراندکه چون مستی به صدگردد

 

گناهی کز دل ایمان به راه مرگ می آید

شرف نوش و گناهنده پی پیمان بدگردد

 

حجاب از دیده میراند می و مستی دیدارش

خدا دانا نمیداند که راهش  صد به سد گردد

 

گرفتار دو شک بر من یکی کفر و دگر ایمان

به راهی بایدم رفتن چو یک عقبت به قد گردد

 

زمان بر رقص جمع از من عذاب درد میخواهد

ولی مادر پی کارم چو از جزری به مد گردد

 

چو ایمانم چو ایمانی که از وجدانه می آید

خدا دانا که میداند دلم بر بند میگردد

  

به ایمان بایدم رفتن چو بر ایجاز تن آید

چو از کیفر خدا عفی برابر با حسد گردد

 

نمیدانم نمیدانم زمان  از من چه میخواد

عذابی درد وجدانی پی هر فرد میگردد

 

به آری باز میگویم که زندان فخر میراند

که از زخم دل مردان خدایی ترد میگردد

 

به کام آرزو مندان به نام حبس میگویم

به ایمان بایدم رفتن چو یک کیفر به صدگردد... 

 

 

آرزو 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 10
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 23
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 18
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 18
  • بازدید ماه : 18
  • بازدید سال : 24
  • بازدید کلی : 1,308